به بــــهانۀ دوست

سبک زندگی،فرهنگ و سیاست به انتخاب من

به بــــهانۀ دوست

سبک زندگی،فرهنگ و سیاست به انتخاب من

مشخصات بلاگ
به بــــهانۀ دوست

خدای من!
"اشهد انّ" هرچه دارم تو ...
و من می نویسم به بهانه تو ...
---
امام من!
و من ساده می نویسم
مثل حس خوب بودنِ تو
که سادۀ ساده ، آرامم می کند...
---
و هر گز امید از کف مده
آنگاه که چیز دیگری برای دادن
در کف داری...
---------------------------------
اگر این جمهوری اسلامی شکست خورد، اسلام مدفون می‌شود؛
دیگر خیال نکنید بعدها شما بتوانید دوباره یک کاری انجام بدهید.
مسئولیت یک همچو مسئولیتی است.
انبیا و اولیا و همه خونشان را دادند برای حفظ این.
(حضرت امام خمینی،صحیفه نور، ج8، ص۵۲۵)
-----------------------------------------
«هرگاه دیدید دشمنان از شما تعریف کردند
معلوم می‌شود عیبی در کار است و هرگاه
دیدید که دشمن از کار شما ناراحت و عصبانی
است بدانید درست عمل کرده‌اید.»
(حضرت امام خمینی،صحیفه نور، ج17، ص250)
-----------------------------------------------------
کسانی که به جوانان انقلابی با بدبینی نگاه می‌کنند
و تلاش دارند آنها را منزوی کنند،
به انقلاب و کشور خدمت نمی‌کنند.
البته این جوانان هیچگاه منزوی نخواهند شد.
(حضرت امام خامنه ای 92/12/15)

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۸ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

آمده ام با عطش سالها

تا تو کمی عشق بنوشانیم...

،

ماهی برگشته ز دریا شدم

تا تو بگیری و بمیرانیم...

،

خوب ترین حادثه میدانمت

خوب ترین حادثه میدانیَم؟

،

حرف بزن حرف بزن سالهاست

تشنه ی یک صحبت طولانیم...

،

حرف بزن ابر مرا باز کن

دیر زمانی است که بارانیم...


پ.ن:

سه جلسه سخنرانی حجت الاسلام مهدوی ارفع در ادامه شرح خطبه متقین امیرالمومنین، (فقط به خاطر آقا رشید گذاشتما!)

17-1-93

31-1-93 (+سخنی با فعالان فرهنگی-توصیه اکید)

21-2-93

"دوشنبه انتخابات شورای جاد دانشگاه برگزار شد"

روز خوبی بود...

اول به خاطر اینکه بعد از مدتها دیداری تازه شد با تنی چند از دوستان ساکن در اقصی نقاط کشور (شیراز و ...) و نیز برخی اعضای شورای اسبق(91-92) و تازه شدن خاطرات آن روزها به خصوص نحوه برگزاری آزادترین انتخابات جامعه در آن دوره.

و بعد، ختم به خیر شدن شورای سابق و سعه صدری که همه اعضا از جمله بنده به خرج دادند.

و تشکر...

بابت اصلاحات گسترده و ایده های نوی دوست عزیزم، دبیر سابق(آقا ایمان)از هیئت گرفته تا مراتب بالای اتحادیه، که اگه جسارت تحسین برانگیز او نبود هیچگاه جامعه به این جایگاه و نظم نمیرسید.(جدّا)

و آرزوی موفقیت...

برای شورای جدید، امیدوارم که این شورا راه شورای اسبق را ادامه بده.البته طبیعیه که زمان زیادی نیازه ولی میشه با تدبیر، حداقل به انتشار مجدد نشریه آرمان و پر شدن صندوق هیئت و بازگشت 4شنبه شبهای خوووب امیدوار بود.

در آخر از اظهار لطف و تبریک دوستان مچّکرم.(من از ابتدای حضور در جامعه و به خصوص در نشریه آرمان و شورای (92-91) با افراد خوش فکری آشنا شدم که علی رغم اختلاف سلیقه،روابطمان همیشه صمیمانه بوده و ان شاالله خواهد بود.)

پ.ن: توصیه می کنم تا آقا میثم دور کعبه میگرده قصه هاتونو بگید که وقتی برگشت اونقدر قصه داره که دیگه فرصت به شما نمیده.

پ.ن2: بالاخره فشار از بالا و چانه زنی در پایین جواب داد و چندی پیش آقا ایمان وبلاگ مستقل خودش... را راه اندازی کرد تا فضا هم برای خودش و هم برای ما برای گفتگوی چالشی بااااااز بشه.

پ.ن3:مطالب انتقادی این پست صرفا درباره واحد برادران است مگر آنکه در متن، صریحا غیر از آن ذکر شده باشد!

---...گفتنی ها کم نیست...تازه اول عشقه...---


باید نگه دارم زبانم را از این اسرار
باید که عاشق فکرِ حفظِ آبرو باشد...

بهترین چیز
رسیدن به نگاهی است
که از حادثه ی عشق تر است . . .

خدایا؛

این روزها،

بیشتر هوایم را داشته باش ...

و در میان دلهای گرفته ، دلتنگ ترین بنده ات را دریاب …

دلتنگ

پ.ن:

به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند

خطا نکردن ما غیـــــر ناسپاسی نیست...

علی با یاس می گوید:

گل بشکسته پهلویم

غم دل با تو می گویم

بگو یاسم، مرا دیگر، امید همنشینی با تو آیا نیست؟

صدا با ناله پاسخ داد: آری نیست...

و حالا مرد تنهای شکسته دل 

به سمت آسمان رو کرد و با گریه:

خدایا جان بگیر از من، که بعد از او 

امید زندگانی نیست...


و بعد از یاس،

علی می کرد سر در چاه

سخن می گفت با آوای حزن انگیز و آنگه آه... :

که بعد از او ز این دنیا امید سازگاری نیست؟

و پاسخ آمد از آن خلوت جانکاه: آری نیست...


و آخر لحظه ی عمر علی، اینگونه شد پایان

علی گفتا: خداوندا!

که دیگر تا ابد، حتی صدای آن جدایی نیست؟

نوا آمد که: آری نیست...

آری نیست پنجره

مگه آدمی که شوق و طمع چیزی را داره، نباید به اون کسی که آن چیز دستشه پناه ببره... بره دنبالش بگیره؟

پس چطور میشه آدم ادعا کنه " خدایا من شوق بهشت و ترس جهنم را دارم" ولی سراغ خدا نمیره مناجات کنه...خب دروغ می گه دیگه...

حالا این آدم عاشق وقتی میخواد مناجات کنه دنبال یک جای دنج ، خلوت ، بی مزاحم و بی تشویش میگرده دیگه ...خب کجا بهتر از سحر؟

یعنی زمانی که خواب به سنگین ترین حالتش رسیده...همه دیگه خوابند...

چرا اون کسی که ادعا می کنه عاشقه این کار رو نمی کنه ؟

چرا سحر پا نمیشه؟

مگه شوق نداره؟

خدا هم که اون ساعت رو خالی کرده ، اکثر آدم ها رو به خواب فرو برده...

و گفته اونایی که درد و شوق دارند یواشکی بیان حرف بزنند...

پس کسی که سحر میخوابه معلومه که دردی و شوقی نداره...و کسی که شوقی نداره ولی ادعا میکنه داره دروغ میگه...

به خاطر همینه که خداوند به حضرت داوود وحی کرد:

«ای داوود! دروغ میگه کسی که میگه خدایا تو رو دوست دارم ولی از سر شب تا صبح می خوابه ...مگه کسی که شخصی را دوست داره دنبال ساعت و مکان خلوتی برای حرف زدن با او نیست؟»

خدایا


پ.ن:

وقتی دلت گرفت خودت باش و اشکهات
گاهی همینکه گریه کنی خوب می شوی...


←لینک سخنرانی حجت الاسلام مهدوی ارفع (بیات) پیرامون سبک زندگی متقین (شرح خطبه متقین 2 ) (7MB)

آموختم که خدا عشق است و عشق تنها خداست...

آموختم که وقتی نا امید می شوم، خدا با تمام عظمتش عاشقانه انتظارم را می کشد تا دوباره به رحمتش امیدوارم شوم...

آموختم اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم، خدا برایم بهترینش را در نظر گرفته...

آموختم که زندگی سخت است ولی من از او سخت ترم...

مسیر -خدا-تابلو


لینک سخنرانی حجت الاسلام مهدوی ارفع (بیات) پیرامون سبک زندگی متقین (شرح خطبه متقین) (7MB)

(حتما تا آخر گوش کنید)


پ.ن:

ذره ی خاکم و در کوی توام جای خوش است

ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم ...

گاهی یک اتفاق ساده، یک اتفاق بد

تو را آشنا می کند با بهترین دوستان زندگیت

و بعدها که به یاد می آوری آن اتفاق را 

ناخودآگاه می خندی به آن اتفاق بد

خنده ای به شیرینی تک تک لحظات رفاقتت ...

و من دوباره دلتنگم!

دلتنگ یک اتفاق ساده...

در یک حال ساده...

همین.

اتفاق ساده


شعرنوشت:

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست ...

(فاضل نظری)